تبلیغات
آخرین ارسالی های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
khodeton ro moarefi konid | 13 | 3520 | mmd |
مپ کلش | 0 | 425 | mehditak0121 |
فتوشاپ عکس شما بصورت رایگان | 0 | 437 | mehditak0121 |
طراحی بنر رایگان | 0 | 676 | mehditak0121 |
به چند همکار نیازمندیم | 0 | 842 | mehditak0121 |
دیگر بازی بس است!
بیا شمشیرها را کنار بگذاریم،
دستهایمان را بشوئیم و چیزی بخوریم؛
امـــــــــــــــا...
چرا دست های تو خونی ست و پشت من می سوزد؟؟!
درگیـــــــ ـ ـــــرِ مـن خــواهی بــــــود ...
و تظـــــاهُـر می کنـــــی نیــــستــی ...
مقــایــسه ، تــو را از پـا در خواهــد آورد ...!
مـن مـــــی دانــــــم به کـُـجای قلبــــت شلیــک کـرده ام ;
تـــــــــــودیــــــگرخـــــوب نــــــــخواهــی شُــد .................!
من تنها کمی متفاوتم
.
وقتی تمام دردهای دنیا
,
روی شانه های دخترانه ام
.
کوه می شود....
.
من به پهنای تمام کوه پایه ها
.
مـن هَمینم کــہ هَستم !
شاخ نیستَم چون گاو نیستَم
خــــاص نیستَم چون عقده نَـدارم
فقط یــہ آدمم چیزﮮ کــہ خیلــیـا نیستـن
من دلم تورامیخواهد
تویی که با ابرهای سیاه آسمان دلم
با باران چشمانم
می آیی
می آیی ابرهارا با دستان نوازشگرت کنارمیزنی
اشک چشمانم را پاک می کنی
وچون شعله ی خورشید درقلبم نور و روشنی را می افروزی
من دلم تورامیخواهد
تویی که ندارمت اما آرزویم شده ای
بــــــ*اران
برای رسیدن به آغوشت
دوبال میخواهم
تا به خلوت تنهاییت پرواز کنم
روبرویت بنشینم
ازعشق برایم بخوانی
ومن محو چشمانت
تمام احساسم را شعرکنم
بـــــــــــ*اران
بازهم گول چشمانت را خوردم
بازهم عاشقانه صدایم کردی و من تمام احساسم را بی هیچ چون و چرایی باختم
غافل ازاینکه
این چشمها نه چشمان تو و این صدا نه صدای توست که گرگی است
گرگی که هر روز و هر شب درونت را می درد
و امروز مرا نشانه گرفته است
وای ازمن ساده
وای
بـــــ*اران
رسالت بعضی از آدمها این است
می آیند در زندگیت یک جای خالی بگذارند و بروند
اما فراموش می کنند که جای خالی اشان هرگز با کسی پر نخواهد شد
حال که آمده ای
کمی بیش از نوشیدن یک فنجای چای
کمی بیشتر از یک ، دو بوسه بمان
کمی بیشتر از یک آغوش ، یک گفتگوی عاشقانه
من سالها بوسه به تو بدهکارم
می بینی برای بیشتر ماندنت چقدر بهانه های زیبا دارم
وقتی می گویی نگرانت هستم
ازتو چه پنهان دردلم قند آب می شود
می پرسی :کی می رسی /چرا حواست به گوشیت نیست و....
من درتک تک جملاتت ضرب آهنگ عاشقانه دوستت دارم هایت را می شنوم
تو وتمام نگرانی های عاشقانه ات را دوست می دارم
من هم نگرانتم .ازهمان نگرانی های عاشقانه
و تو نیز خوب می دانی که خورشید زندگی من از چشمان تو طلوع می کند
بر زندگی من بتاب و گرما ببخش...
زمزمه عاشقانه هر روز من
تکرار قشنگ نام زیبای توست
که به لحظه لحظه ام, معنا می بخشد ...
برگ برگ خاطراتت را
به درخت دلم می دوزم
دیگر هر لحظه با یادتو سبز می شوم
زندگی زیباست، تماشاییست!
چرا زیبا نمی بینیم؟
چرا گاهی به پای این همه خوبی نمی شینیم؟
چرا با هم نمی خندیم؟
مگر دنیا چه کم دارد؟
ببین این آسمان آبی ست
ببین دنیای ما آکنده از پاکی ست
و خوبی تا ابد پاینده می ماند...
تو باور کن
همین کافیست...!
تقدیر من فقط با تک تک بوسه های تو
بر روی پیشانی ام نوشته شده
تو باید باشی تا با لبهایت
آن را برای من رقم بزنی . . .
.
.
.
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را !
.
.
.
دلتنگ روزهایی هستم
که معنای خداحافظ ، تا فردا بود . . .
.
.
.
یادت تمام هستیم را در خودش گم میکند
مجنونتر از مجنون مرا در چشم مردم میکند
من بی حضورت ، “با تو” در یک خانه در ذهنم قرین
یاد تو قلبم را پر از حس ترنم میکند . . .
.
.
.
پزشکان سال هاست که اشتباه می کنند
نزدیک ترین عضو انسان به قلبش ، کمر اوست
هربار که قلب کمی می رنجد کمر از ده جا می شکند . . .
.
.
.
آینه بیا و کمی مهربان شو
به جای این همه تکرار من
یکبار هم برای دل من
تصویر اورا نشانم بده
شعر را دوست می دارم
زیرا تمام ناممکن ها راممکن می سازد
می توان دست هایت را دردستانم گذاشت
با توقدم زد و برایت آواز خواندو....
می توان درشعرهایم با تــــــــــــــــو زندگی کرد
شعر را دوست میدارم
زیرا می تواند تــــــو ی محال زندگی ام را به من برساند
می توان نوشت که تاهمیشه به یادمی و...
شعر را دوست میدارم
می توان در آن معجزه جاری کرد
می توان تورا در واژه هایش اسیرکرد
تا همیشه کنارم بمانی ،حتی اگــــــــــر رفته باشی.....
ماه درقلب من خانه دارد
غافل از اینکه همه برای دیدنش ,آسمان را رصد می کنند
کودک ِدلم بلای جانم شده است
دیگر تو را در هر لحظه اش بهانه می گیرد
لطفا بیا و خودت پاسخش را بده...
من مسافری زمینی هستم که زمانش به وقت حضورتوست
خورشیدش به افق مهربانی تو طلوع می کند
و ماه آسمانش چشمان توست....
فرقی ندارد کدام خیابان و در کدام شهر دنیا باشد
حتی با سبک های زیبای معماری هم نمی توان گفت کدام خیابان زیباتر است
اما زیباترین خیابان خیابانی ست
که خانه دلدارت آنجاست
همان خیابانی که با قدم های تو متبرک می شود و از عطر حضورت مست می گردد
تو نیازی به بازگشت نداری عزیزِ من
وقتی هنوز از خاطرم
از قلبم و از زندگی من نرفته ای
من چون پرنده ای اسیر ، درمیان تارهای حنجره ات هستم
مرا به نام بخوان عزیزِ من ، صدایم کنی از قفس بغض رها می شوم
وقتے دو قلــ♥ــب برای یڪـدیگر بتپد…
هیچ فاصلـــ ــہ اے دور نیسـﭞ …
هیچ زمانے زیــــاد نیسـﭞ…
و هیچ عشـــ♥ـــق دیگرے نمے تواند
آن دو را از هم دور کند !
محڪـم تریـטּ برهاטּ عشــ♥ـــق…
اعتمــــــــــــــ♥ــــــــــــاد اسـﭞ…
ادامه مطلب
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
راه آسمان باز است ،
پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ،
نگفته تو را میخواند. ..
دلگیر که می شوی دوست دارم تمام جاده ها چالوس من باشند !
مسیرت را به گردنم بیندازند ...
تا بی آنکه از کوله ات، قدم به قدم برایم نشانی بیفتد
ادامه ات دهم
من، رد پایت را از سر راه نیاورده ام !
که با پاشنه هر سیندرلایی پایکوبی کنم
من تو را با تمام بی کسی ام کشف کرده ام
وقتی که چشم هایت
نگهبان ِرشوه نگیر و خواب آلود ناشناخته هایت بود
تو را دزدیدم از تقدیر
و پیش خدا انکار کردم داشتنت را تا
به بهانه ی عدالت خنده هایت را به مساوات تقسیم نکند ....
روزگاری خواهد رسید...
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...
به یاد من...
ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!
دلت هوایم را خواهد کرد...
به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را...
مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!
درگیر جنگ تن به تنم با تنی که نیست…
دارم شکست میخورم از دشمنی که نیست…
این روزها دل را میدزدند بعد که به دردشان نخورد
جای صندوق پست
آنرا در سطل آشغال می اَندازند!
و تو خوب می دانی دلی که اَلمثنی شد! دیگر دِل نمی شود.